دروازه های تهران
از وقتی چهار دیواری به وسیله انسان ساخته شد دری برای آن گمارد که این حریم را حفظ نماید. هنگامی که این چهار دیواری بر گرد شهرها ساخته شد بالطبع حریمی وسیع برای کل ساکنان آن شهر فراهم کرد و دروازه تنها راهی بود از این حریم بر محیط پیرامون آن چهار دیواری وسیع. محکمی و سستی در و دروازه به دلیل اینکه تنها مفر این حریم بود همواره مورد توجه و نگرانی انسانهای آن جمع بود.
با کم شدن کاربرد دفاعی دیوارهای قلاع شهری اندک اندک دیوارها برچیده شد و بالطبع دروازهها نیز همراه آن.
تهران قدیم نیز همچون شهرهای قدیمی ایران دارای برج و بارویی بود. ظاهرا اولین برج و باروی دور تهران به فرمان شاه طهماسب صفوی به سال ۹۶۴ق ایجاد شد.
بنا به گفته نویسنده مرآت البلدان این بارو شش هزار گام طول آن بود و به عدد سوره مبارکة قرآن یعنی صد و چهارده برج برای بارو قرار دادند. البته باید در نظر داشت تهران پانصد سال پیش، دهی بزرگ بیش نبوده است.
این برج و باروی اولیه چهار دروازه بیشتر نداشت:
1. دروازه حضرت عبدالعظیم به سوی ری؛
2. دروازه دولاب؛
3. دروازه شمیران؛
4. دروازه قزوین.
البته محدوده آن زمان تهران نیز با توجه به کوچکی ابعادش چنین بود:
1. حد شمالی خیابان امیرکبیر، میدان سپه و خیابان سپه؛
2. حد شرقی خیابان ری؛
3. حد جنوبی خیابان مولوی؛
4. حد غربی خیابان وحدت اسلامی (شاهپور).
ژوبر فرستادة ناپلئون به دربار فتحعلی شاه که در سال ۱۲۲۱ق به تهران سفر کرد برج و باروی شاه طهماسبی را از حیث بنا متوسط ارزیابی کرده است.
ژنرال گاردان فرستاده معروف ناپلئون به دربار فتحعلی شاه نیز چنین توصیفی از حصار تهران دارد: "هیچ قسم نقشه جنگی در ایران موجود نیست، فقط دور هر قصبه ای حصاری است از گل، دارای برجهای مرتفع آجری کنگره دار و گرد شهرها خندق نیز کندهاند و خندقی نیز گرداگرد تهران هست که هیچ قسمت آن از قلعه دیده نمیشود."
در زمان ناصرالدین شاه شهر وسعت زیادی گرفته بود و نمیتوانست در حصار کوچک شاه طهماسبی باقی بماند لذا به دستور ناصرالدین شاه شهر گسترش فراوانی یافت و قرار بر آن شد که از سوی دروازه شمیران (در مدخل پامنار) یک هزار و هشتصد ذرع و از هر یک از سه دروازه دیگر یک هزار ذرع شهر ار وسعت دهند و کفالت این مهم را برعهدة مستوفی الممالک صدراعظم و میرزاعیسی وزیر موکول کردند و چند تن مهندس را مامور ساختند تا طول و عرض خندق را معین کنند. روز یکشنبه یازدهم شعبان سال ۱۲۸۴ بیرون شهر محاذی دروازه دولت سراپرده شاهی برافراشتند و گروهی از رجال در آنجا گرد آمدند و شاه در موضعی که خندق را طرح ریخته بودند کلنگی که از نقره بود به دست گرفت و به زمین زد. در این روز شهر طهران را دارالخلافه ناصری نام کردند.
تمام برج و باروی سابق را خراب و خندق قدیمی را پر کردند. خندق تهران را مطابق نقشه خندق پاریس به صورت هندسی مثمن ساختند. محیط شهر جدید بالغ بر بیست و دو کیلومتر گردید و دوازده دروازه (شاید برای تبرک جستن به نام دوازده امام) برگرد آن طرح افکندند. این دروازهها به سبک معماری صفوی و کاشیکاریهای براق متنوع زینت یافته بود و در نوع خود حتی برخی از جهانگردان و یا سیاسیون خارجی را تحت تاثیر قرار میداد. بنجامین نخستین سفیر امریکا در ایران متاثر از این زیبایی چنین مینویسد:
"دروازههای تهران دارای یک طرح و نقشه کلی هستند که مشابه یکدیگر است. ولی هر یک از آنها اختصاصاتی ویژه خود دارند که آنها را از هم متمایز میکند. نمونه قابل ذکر از این دروازهها دروازه شمیران است. این دروازه بنای نسبتا بزرگی است که طاقی هلالی شکل دارد ولی سر در طاق مستطیل و صاف است. در دو طرف دروازه اطاق نماهایی در دو طبقه بالا و پایین وجود داشت و چیزی که به آن عظمت خاصی میداد منارههایی بود که در دو طرف سقف دروازه ساخته بودند. نمای کلیه این ساختمانها به وسیله کاشی و آجرهای زیبایی به رنگهای زرد، نارنجی، سیاه و آبی پوشیده شده بود و در طراحی آن اصول هندسی کاملا رعایت شده بود. "
دروازههای دوازده گانه (اطراف شهر) تهران عبارت بودند از:
1. شمال:
1) دروازه شمیران (حدود سر پیچ شمیران فعلی یعنی محل تقاطع خیابانهای انقلاب و شریعتی)؛
2) دروازه دولت (محل تلاقی خیابانهای سعدی و انقلاب)؛
3) دروازه یوسف آباد (چهارراه کالج)؛
2. جنوب:
1) دروازه خانی آباد (میدان خانی آباد در محل تلاقی خیابان خانی آباد با مولوی با خیابان شوش)؛
2) دروازه غار (فاصل بین خانی آباد و میدان شوش)؛
3) دروازه شاه عبدالعظیم (میدان شوش ابتدای جادة شهر ری)؛
3. شرق:
1) دروازة خراسان (میدان خراسان)؛
2) دروازه دولاب (سه راه شکوفه)؛
3) دروازه دوشان تپه (انتهای خیابان مجاهدین مشرف به میدان شهدا)؛
4. غرب:
1) دروازه باغشاه؛
2) دروازه قزوین؛
3) دروازه گمرک.
البته بعدها برای ماشین دودی که همان قطار شهری تهران به شهر ری بود دروازه جدیدی اضافه شد که بر و روی زیادی نداشته و به پای دروازههای معروف دیگر نمیرسید.
علاوه بر دروازههای دوازده گانه (اطراف شهر) ، 9 دروازه داخل شهر بودند که هفت دهانه ی آن ارک و بیوتات سلطنتی را محصور نموده بود، دوتای دیگر یکی در انتهای بازار عباس آباد واقع در بازار چه نوکه از بقایای دروازه شاه طهماسب باقی مانده بود و یکی (دروازه ماشین دودی )که با بسته شدنش راه افرادمتفرقه را به محوطه ی ماشین دودی وگاز راه آهن مسدود می نمود.
9 دروازه داخل شهر عبارت است از:
1. شمال:
1) دروازه لاله زار،ابتدای خیابان لاله زار«ضلع شمال شرقی میدان توپخانه (میدان سپه )
2) دروازه خیابان علاءالدوله اول خیابان فردوسی (شمال میدان توپخانه ،ابتدای خیابان فردوسی )
که دروازه مذکور ودروازه لاله زار در یک دهانه که از دهانه ساختمان و طاق بندی های اطراف میدان مخرج یافته بود،بدون هیچ تغییر شکل و تجزیه وتفکیکی از دیگردهانه ها.
2. شرق:
دروازه ی ساده آجری، با جرزهای کاشی کاری شده که راه خیابان چراغ گاز،یا خیابان برق (امیرکبیر) را مسدود ومفتوح می نمود.
3. جنوب:
1) دروازه ناصریه ،اول خیابان ناصریه (خیابان ناصرخسرو)که مدخل ومخرج خیابان ناصریه معلوم شده بود.
2) دروازه باب همایون ،یا خیابان سر در الماسیه یا خیابان دالان بهشت واقع در ضلع جنوب غربی میدان سپه .
3) دروازه ارک یا دروازه نقاره خانه واقع در جنوب میدان ارک ،شمال خیابان( جبا خانه )یا خیابان بوذر جمهری ،
در سه دهانه کوچک وبزرگ زیبا
4. غرب:
1) (دروازه خیابان باغشاه) اول خیابان سپه جنوب غربی میدان توپخانه
2) سوای اینها دروازه محقری در یک دهانه هم در جنب گار ماشین دودی وجودی داشت که با بستنش راه افرادمتفرقه را جهت مجانی وبی بلیط سوار شدن به قطار مسدود می نمود.
3) (دروازه نو)جنوب بازار عباس آباد که ذکرش گذشته از دروازه شاه طهماسب باقی مانده بود،در نام برعکس نهاده نام زنگی کافور،دروازه ای از کهنه گی که فقط آثارش مانده بود
دروازه ها سوای شش دروازه بقیه از دو دهانه ی کوچک مساوی در دو طرف ویک دهانه بزرگ در وسط ساخته شده بود که از دهانه ی کوچک آنها چهارپایان واز دهانه ی بزرگ میانی آن ارابه ومانند آن عبور می نمود با دو اطاق جهت ماموران و عوارض بگیران در داخل گوشواره دو طرف که درشان بداخل باز می گردید.همراه طاقهای گنبدی ودهانه های مقوس وجرز و بدنه های کاشی کاری شده مزین به اشکال ماموران وگل وبوته سر درهائی با تصاویر شیر وخورشید ومناره های کوچک متعددی که جهت زینت از دوطرفشان بالا رفته بود.ابنیه ای که اگر برجای مانده بود یکی از زیباترین بناها برای جلب جهانگرد بشمار می آمد!
طبق رسم و رسومی که ظاهرا در این کشور سنت شده است این بناهای زیبا و باشکوه هزینه مشخصی جهت ترسیم و نگهداری و بازسازی نداشتهاند و هر رئیس بلدیه ای و هر مسئول شهری در هر یک از این بناها دخل و تصرفی کرده است. چنانکه از عکسهای موجود چنین به دست میآید که در طول حدود هفتاد سال از تاسیس این دروازهها شکل و شمایل برخی از آنها تغییرات کلی نموده است که در نهایت منجر به تخریب این آثار گردید. چنانکه رئیس بلدیه رضاشاه یعنی کریم آقا بوذر جمهری نهایتاً در سالهای ۱۳۱۱ش به بعد برج و باروی شهر و به دنبال آن کل دروازههای شهر تهران را تخریب کرد به طوری که از چهار طرف برج و باروی تهران، چهار خیابان انقلاب، شهباز، شوش و خیابان سی متری شکل گرفت. متاسفانه در این زمان از آن دروازههای چشم نواز اثری جز عکسهای قدیمی موجود نیست.
از نکات جالب توجه و حاشیه أی دروازهها مسئله دروازه بانی و ماموران دروازه بود. هر دروازه دو نوع مامور داشت، مامور اخذ عوارض و ماموران تفتیش کالای قاچاق.
عایدات دروازهها به اجاره یک نفر بود که همه ساله از طریق مزایده به او واگذار شده بود. به این معنی که از طرف دولت، که فلان مبلغ را به من بده هر کاری دلت میخواهد با مردم بکن، رسمی دیرینه که در تمام شئون، مانند حکومت و گمرکات و هر محل درآمد انجام میگرفت و برندگان آنها یکی از خود دولتیان و منصوبان آنان بودند و او هر دروازه را جدا جدا اجاره داده، اجاره بها دریافت مینمود. احوال و رفتار دروازه بانان با مردم لازم به تشریح نیست و همین که دروازه أی را اجاره نمود باید مال الاجاره پرداخت کرده، خود نیز سود ببرند، معلوم میکند که با مردم بیچاره چه کرده و چه رفتاری داشته، چه اشکالتراشیها و بهانهجوییها نمود. در ایاب و ذهابهایشان چه اخاذی و کیسه بری بکنند! گاهی از بار عوارض جدا و از حیوان بارکش عوارض علاحده دریافت میکردند.
کار ماموران تفتیش نیز بهتر از آنها نبود. قاعده کارشان در تفتیش بار این بود که اولاً با چوب کلفت محکمی که در دست داشتند چند ضربه به بار کوبیده محتویش را جویا شوند! وای به حال کسی که بار شکستنی داشت چنانکه در این باره شعری گفتهاند:
ز دستت خاطری پر پیچ دارم
زنی گر چوب دیگر هیچ دارم!
و دوم کاری که میکردند برای تفتیش امتعه از قبیل قماش و مانند آن میله آهنی بلندی در آن فرو میبردند تا در وسط آنها جنس قاچاقی چون تریاک نباشد در این حالت هم واضح است چه بر سر بارو بنه میآمد. البته از مکشوفات قاچاق چیزی نصیب دولت نمیشد و بین این ماموران و مسئولان بالادست هر چه بود عادلانه تقسیم میشد! دیگر از کار این ماموران باز و بستن دروازهها در شب بود و با این کار بسیاری از قوافل جامانده از ترس دزدان خندق با پرداخت وجوهی هنگفت به دروازه بانان به شهر وارد میشدند.
اطراف تهران دارای مناظری بود از باغات بزرگ وسبزی کاری های سر سبز مصفاوصیفی ،شتوی کاری های متعدد وآبهای قنوات جاری وده نشینان مرفه خوش برخورد مهمان نوازودر ختان آزاد(افروخته بدون میوه)فراوان وآنچه که هوا وصفا وطراوت دردل زندگی می آورد،همچنین محل تفریح وخوشگذرانی اهالی شهر که در هر عصر وهر تعطیل وفراغت بدانجاها رو آورده به تفرج بپردازند واماکن تهویه ی مطبوع شهر وضمنا مواضع تولید خواروبار .میوه دانه ولبنیات وسوخت وحوائج که توسط روستائیان آن فراهم می گردید.از جمله دهات وروستاه وقریه قصباتی مانند(دولاب )و(سلمانیه و(فرح آباد)و(امامیه )و(نارمک )و ده ها قراء وقصبات وآبادی های دیگر در شرق و(عشرت آباد)و باغ (صبا)و(فیشرآباد)و (عباس آباد)و یوسف آبادو (ونک)و (فرحزاد )و(بهجت آباد) ومانند آن وصدها باغ وباغچه خصوصی وعمومی در شمال ،وباغ فیض آبادوباغ شاه آباد واکبرآبادوباغ اناری ومزارع (امامزاده معصوم )و(امامزاده حسن) و (یاخچی آباد)و(یافت )آباد ودهات پیوسته و(شهر نو)وامثال آن در غرب ،و سبزی کاری امن الملک و (باقر آباد)و(عبدالله آباد)و باغ ملک وباغات وقفی وآزاد(حضرت عبدالعظیم )و(صفائیه )و (تقی آباد)وباغات وصیفی کاری های اطراف (ابن بابویه )و (باغ شاه سلطنه)و (منصورآباد)و (دولت آباد)وبیابانهای سرسیز اطراف (کوه بی بی شهربانو)و(مسکرآباد)و(خاک سرخ )وهمانندآنهادر جنوب ،همراه نهر های پر آب ودر ختان صف بسته ودرهم کنار جویهای متعددومناظرخرم ودلاویز اطراف آسیابهای پر آب ،که همه وهمه تفرجگاههای اهالی تهران بوده در هر فرصت پیاده وسواره به طرفشان هجوم برده روزها را به شب رسانیده سالم ترین تفریح ها وبی ضرر ومایه ترین گذران ها را در آنهابعمل می آوردند.
بعد از دهات وقراءاطراف شهر ییلاقات شمال ونقاط شمالی شهر یعنی شمیرانات بود که سر تاسر دامنه های کوههای (البرز)را در برگرفته تهویه وتصفیه هوای تهران می نمود واگر چه زیاد تر آن در اختیار قصور سلاطین قاجار ودر باریان ومتنفذین وسفارتخانه های خارجیان بود،اما مردم عادی نیز از هوا وصفای آن برخورداری داشته ،تا آنجا که امکان داشت در تابستانهاو تعطیلات از آن بهره مند بوده ،چه بسا خانه بدوشان که سر تاسر ماههای گرم سال را با زدن چادر وکشیدن تجیر وحصارهای پرده ای با زن وبچه در گوشه وکنار آن بدون هیچ پرداختی ای می توانستند خانه نموده تابستان را به پائیز ببرندواهل عیش وطرب که باغات عمومی وخصوصی آنرا با دادن در باغی وانعام واکرامی بباغبانهای آنها محل عشرت وخوشگذرانی بکنند.
تجریش وشمیراناتیکه از بیرون دروازه شمیران تا قلهک واز آنجا تا تجریش جز درخت وآب وروان جویهای دو طرف جاده وچند آلاچیق دراویش ساختمان و عمارت وسکنه ای در آن دیده نشده ،سرتاسر جاده وبیابانهایش طفیل صحراگردان و راحت طلبان بودکه می توانستند تمام مناطقش را زیر پا گذارده ،آوازه خوانان که از خلوتیشان استفاده کرده با ، رهاکردن تا انتهای صدا حنجره تمرین آواز وصدا نمایند.
همچنین شهر نشین ها واجاره نشینان تک اطاقی که از نسیم فرحبخش گهگاه آن که از (توجال )و(دربند) ونشیب وفرازهای شمیران می وزید هوای خفه خانه هاو اطاقهای خود را تعدیل نموده .
شمیراناتی که امروزه بشهر پیبوسته سرتاسر سیزده چهارده کیلومترفاصله آن یکسره ابنیه وساختمان وتاسیسات شده فاصله ای میانشان دیده نمی شود،وشمیراناتی که با رقباتش شهریت یافته داخل محدوده تهران گردیده فاصله وحدود وتمیز وتفکیک از وسطشان برداشته شده است .
منابع : قدیم قدیما ، موسسه مطالعات تاریخ معاصر