شبنم عشق

از شبنم عشق خاک آدم گل شد...

از شبنم عشق خاک آدم گل شد...

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

استاد مکانیک داشت سرسیلندر یک ماشین هوندا را باز می‌کرد که چشمش به یک جراح مشهور قلب افتاد که به داخل تعمیرگاه می‌آمد. جراح داخل شد و منتظر ماند تا مکانیک بیاید و نگاهی به ماشینش بیندازد

 ناگهان مکانیک با صدای بلند گفت سلام دکتر! می‌خواهی یک نگاهی به این موتور بیندازی؟

 جراح که قدری متعجب شده بود، نزدیک‌تر رفت و کنار هوندا ایستاد.

 مکانیک، کمر راست کرد و دست‌هایش را با یک تکه پارچه پاک کرد و گفت: دکتر، به این موتور نگاه کن. من قلب‌ش را باز کردم و والف‌ها را بیرون آوردم و هر قسمتی را که آسیب دیده بود یا تعمیر یا عوض کردم و بعد هم همه چیز را سر جای خودش گذاشتم و حالا ماشین مثل روز اول‌ش کار می‌کند. اما یک سؤالی دارم. چطور است که من باید فقط سالی بیست و چهار هزار دلار در آمد داشته باشم و شما سالی یک ملیون و هفتصد هزار دلار و این در حالی است که هر دو اصولا یک کار را انجام می دهیم؟

 جراح مکثی کرد و به بغل ماشین تکیه داد و آهسته زیر گوش مکانیک گفت:

 ” اگر مردی، این کار را وقتی موتور روشنه انجام بده “

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۵۸
Spring Flower

سعدی

شنیدم که پادشاهی دستور کشتن اسیری را داد . اسیر بیچاره که دست از جان شسته بود و دیگر هیچ چیزی برایش مهم نبود به پادشاه دشنام میداد و نفرین میکرد .

پادشاه پرسید که چه می گوید . یکی از وزیران باهوش و خیرخواه گفت : «ای پادشاه می گوید : چه خوب هستند کسانی که خشم خود را فرو می برند و انسان ها را می بخشند » دل پادشاه به رحم آمد و از خون آن اسیر گذشت نمود .

وزیر دیگری که دشمن آن وزیر خیرخواه بود به پادشاه گفت : « وظیفه ما این است که به جز حرف راست در حضور پادشاه نگوییم ، این اسیر به پادشاه دشنام داد و نفرین کرد » پادشاه از این حرف ناراحت شد و چهره اش در هم رفت و گفت : « آن دروغ برای من زیباتر و پسندیده تر از این حرف راست تو بود . زیرا اساس آن حرف بر مصلحت و درستی بود و اساس حرف تو بر زشتی و بدی » که اندیشمندان همیشه گفته اند : «دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز.»

حکایات سعدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۰۵:۲۰
Spring Flower

 

مثل این شعر روان و آشنا:                 پیش از اینها فکر می‌کردم خدا

جهت خواندن این شعر بسیار زیبا به ادامه مطلب بروید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۲۸
Spring Flower

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان،

رهایت من نخواهم کرد.

جهت مطالعه به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۴۱
Spring Flower

روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟....

بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!

مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۲۵
Spring Flower

ابن جوزی یکی از خطبای معروف بود. روزی بالای منبر که ۳ پله داشت برای مردم صحبت می کرد زنی از پایین منبر بلند شد و مسئله ای پرسید.ابن جوزی گفت: نمی دانم.

زن گفت: تو که نمی دانی پس چرا ۳ پله از دیگران بالاتر نشسته ای؟ او جواب داد: این سه پله را که من بالاتر نشسته ام به آن اندازه ای است که من می دانم و شما نمی دانید و به اندازه معلوماتم بالا رفته ام. اگر به اندازه مجهولاتم می خواستم بالا روم، لازم بود منبری درست می شد که تا فلک الافلاک بالا می رفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۲ ، ۰۵:۲۵
Spring Flower

شب کند آغاز گریه چشم خون پالای من

می شود چون موج دریا اشک طوفان زای من

ای فلک برچین کواکب راز خط کهکشان

 تا سحر اختر فشاند نرگس مینای من

خنده ی شادی به لبهایم کسی هرگز ندید

خون دل بوده است آری٫ جرعه ی سقای من

همدمم غم ٫ مونسم غم ٫صحبتم غم٫ یار غم

رزق  مرزوقم  مگر  غم  بود  در  دنیای  من؟

از بخار اشک سردم راه سینه بسته شد

آه سردم هم به سختی بگذرد از نای من

چاره سازی بین نباشم پیش دشمن زرد روی

جوی خون را نه به رویم چشم خون پالای من

سیر حسنی داشتم با مصحف رخسار تو

حاصل عشقت بود دنیای من ٫عقبی من

سخت چون پرواز کردم بعد از این در قاف عشق

سوختم  نار  جفا  چون  شهپر  عنقای  من

من دگر  تنها  شدم در  خط  سیر  زندگی

آه رفت از دست من زهرای من     زهرای من     زهرای من

شاعر : رشید قاسمی عرب

آلبوم : "بوی شرجی" زنده یاد ناصر عبدالهی

توضیحات : این شعری زیبا و پر معنا از زنده یاد ناصر عبداللهی عزیز (عاشق فاطمه بنت نبی) است که از زبان مولا امیرالمومنین (ع) در غم همسر عزیز و مهربانشان سروده شده و در واقع توصیف غم مولاست...)

منبع : نردبانی بر آسمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۲ ، ۰۵:۲۷
Spring Flower

گله می‌کرد ز مجنون، لیلی *** که شده  رابطه‌مان  ایمیلی

حیف از آن رابطه انسانی  *** که چنین شد که خودت می‌دانی

عشق وقتی بشود دات کامی *** حاصلش نیست به جز ناکامی

نازنین خورده مگر گرگ ترا؟ *** برده یا دات کام و دات ارگ ترا؟

بهرت ایمیل زدم پیشترک *** جای سابجکت نوشتم به درک

به درک گر دل من غمگین است *** به درک گر غم من سنگین است

به درک رابطه گر خورده ترک *** قطع آن هم به جهنم به درک

آنقدر دلخور از این ایمیلم *** که به این رابطه هم بی‌میلم

مرگ لیلی، نت و مت را ول کن *** همه را جای ok، کنسل کن

off کن کامپیوتر را جانم *** یار من باش و ببین من on ام

اگرت حرفی و پیغامی هست *** روز کاغذ بنویسش با دست

نامه یک حالت دیگر دارد *** خط تو لطف مکرر دارد

خسته از font و ز format شده‌ام *** دلخور از گردلی @ (ات) شده‌ام

کرد ریپلای به لیلی، مجنون *** که دلم هست از این سابجکت خون

باشه فردا تلفن خواهم کرد *** هر چه گفتی که بکن خواهم کرد

زودتر پیش تو خواهم آمد *** هی مرتب به تو سر خواهم زد

راست گفتی تو عزیزم لیلی *** دیگر از من نرسد ایمیلی

نامه‌ای پست نمودم بهرت *** به امیدی که سر آید قهرت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۱۴
Spring Flower

چارلی چاپلین بازیگری کمدی بریتانیا و فردی بسیار مشهور در تاریخ هالیوود در دوران فیلم سیاه و سفید بود.

 او در 16 آوریل 1889 چشم به جهان گشود و در غروب 25 دسامبر 1977 با دنیا وداع نمود.

او در نامه ای تاریخی حرف هایی بسیاری را برای فرزندش “جرالدین”  نوشت که در بخش زیر آنها را با هم میخوانیم:

 جهت مطالعه به ادامه مطلب بروید :

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۸
Spring Flower

سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم *** ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم

 چو گلدان خالی لب پنجره *** پر از خاطرات ترک‌خورده‌ایم

 اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم *** اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم

اگر دل دلیل است، آورده‌ایم *** اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم

اگر دشنۀ دشمنان، گردنیم *** اگر خنجر دوستان، گُرده‌ایم

گواهی بخواهید، اینک گواه *** همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم

دلی سر بلند و سری سر به زیر *** از این دست عمری به سر برده‌ایم

شاعر : قیصر امین پور

دکلمه : پرویز پرستویی (آلبوم : دوستت دارم زنده یاد ناصر عبدالهی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۱۸
Spring Flower