شبنم عشق

از شبنم عشق خاک آدم گل شد...

از شبنم عشق خاک آدم گل شد...

نامهربانی

سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۵۵ ب.ظ

در دیگران می جویی ام اما بدان ای دوست

این سان نمی یابی زمن حتی نشان ای دوست

 

من در تو گم گشتم مرا در خود صدا می زن

تا پاسخم را بشنوی پژواک سان ای دوست

 

در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من

سردی مکن با این چنین آتش به جان ای دوست

 

گفتی:بخوان ! خواندم اگرچه گوش نسپردی

حالا که لالم خواستی پس خود بخوان ای دوست

 

من قانعم آن بخت جاویدان نمی خواهم

گر می توانی یک نفس با من بمان ای دوست

 

یا نه! تو هم با هر بهانه شانه خالی کن

از من! من این بر شانه ها بار گران ای دوست

 

نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت

بیهوده می کوشی بمانی مهربان ای دوست

 

آن سان که می خواهد دلت با من بگو ! آری...

من دوست دارم حرف دل را بر زبان ای دوست...

شاعر: استاد محمد علی بهمنی

آلبوم: "عشق است" زنده یاد ناصر عبدالهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی